شايدم دارم به خودم تبريك ميگم شايدم به همه شما دوستاي خوبم كه مياين اين وبلاگ رو ميخونين ... تصادفي شد ... اولين روز مرداد ماه ... ۱ / ۵ / ۱۳۸۵  .. جالبه نه ؟؟؟ .... آره اين وبلاگ از همين امروز گروهي شد ... ديگه فقط متعلق به من نيست ... يه دوست خوب هم از اين به بعد تو پستهام منو همراهي ميكنه ... فريبـــا ...

فريباي عزيزي كه قبلنم اسمش رو تو خيلي از پستهام آورده بودم ... خيلي از عكس و مطلبهائي كه اينجا ميذاشتم رو همين دوست خوبم برام ايميل ميكرد ... يه آدم فوق العاده اكتيو و شاد   ... خيلي بيشتر از من .... از برو بچ فعال روزنه است .... نميدونم هنوزم ميرسه كه واسه اون گروپ فعاليت كنه يا نه ... به خودش مربوطه ...

منم كم كم بارو بنديلم رو از اين ور اون ور اين وبلاگ جمع ميكنم ... نه خوشحال نشين نميرم ... منظورم مطلبا و لينكائيه كه كه اين وبلاگ رو شخصي كرده ... يه تغييراتي قراره تو وبلاك اتفاق بيفته ... البته تا حدودي افتاده ... اگه گفتين چي ؟؟؟

اوليش اسمشه ... شده "اولين شب آرامش" ... پيشنهاد فريبا بود ... خودش براتون توضيح ميده كه چي شد اين اسم رو انتخاب كرده ... اميدوارم فكراي نا مربوط نكنين ... چه در مورد اسم سايت چه در مورد فريبا .... جنبه داشته باشين .....اذيتش نكنيناااااااا ....   سعي ميكنم منظور از اسم وبلاگ رو كه دستنوشته خود فريباست آخر همين پست براتون بذارم ...

اينم بگم واسه اونائي كه مثل خودم خيلي فضولن ... من خودمم هنوز نديدمش ... شايدم هيچ وقت ......... اصلن اينجا نيست ... ايتالياست ..... اما هميشه ايميل هاش من يكي رو خوشحال ميكنه ....

ميبينين تورو خدا ... دنياي آدما داره ميشه مجازي ... دوستي ها همكاري ها و ...... من خودم آدمي هستم كه دارم دنيامو با اين دنيا عوض ميكنم ... از اين دنيا كه خيري نديديم شايد تو اين دنيا به يه جائي برسيم .....

به ميلاد ، داداشي گلم قول داده بودم تا آخر تير ماه امسال سايت ملي كه قرار بود بسازم رو راه بندازم ... اما راستش اصلن روحيه خوبي نداشتم ... همه چي داشت تا پارسال عيد خوب پيش ميرفت كه ..... همه چيز ريخت به هم ....

اما اصلن مهم نيست .... ميخوام از اول شروع كنم .... تازه با علم بيشتر .... ميخوام منم از ASP سوئيچ كنم رو ASP.NET خيلي بهتره ... هم واسه خودم كه راحت تر ميشم ... هم واسه بازديد كننده ها ... هم امنيتش بيشتره ...

يه چند تا همراه هم ميخواستم كه فك ميكنم پيداشون كردم ...

اول از گروهي كردن اين وبلاگ شروع كردم ... ايشاا... سايت هم بزودي راه ميفته ... فقط اميدوارم اونائي كه جلو جلو بهم قول دادن كمكم كنن و جا نزنن .... 

"سحر" اگه اون سايت سازمانشون بذاره ...

"آرميتا" اگه بيخيال وبلاگ خودش بشه .... 

"فريبا" اگه درس و دانشگاه تو ايتاليا بهش اجازه بدن ....

"ميلاد" اگه از درساش نيفته ....

"ميثاق" اگه اين بازيها بهش اجازه بدن ....

"بابك" اگه پروين زياد اذيتش نكنه .... 

"حامد" اگه پروژه هاي خودش بذارن ...

"مرتضي" اگه تو دبي زياد دردسر نداشته باشه ....

"ندا" اگه شهيد بهشتي بذاره ....

"فرحناز" اگه از دانشگاه MMU مالزي نندازنش بيرون ...

"فرناز" اگه اون شهر شلوغ لوس آنجلس بهش اجازه بده....

"آيدا" اگه شوهر نكنه ....

"عارفه" اگه همكار خوبش بذاره ....

چند نفر ديگه كه زير سر دارم و بعدن سورپرايز ميكنم ، هم شما دوستاي عزيزم و هم خودشون رو ..

خيلي فكرا دارم واسه اين سايت ... خيلي وقته بهش فك ميكنم .... حتي يه بار دومينش رو هم رجيستر كردم اما ....

حامد ميگه راه نميفته .... بس كه ميخواي بهش ور بري و از هر نظر عالي كار كني ... اما از همين الان بهش ميگم نزديكه .... يه سايت توپ كه از هر نظر نمونه باشه .... همه امكاناتي كه ميخواين رو داشته باشه ...  از صفحه خصوصي و وبلاگ بگير ... تا نامه و نامه نگاري ... حساب الكترونيك ... فروشگاه آنلاين ... شعر و موسيقي ... ايميل هاي روزانه .... جوك و سرگرمي و بازي ..... الان فقط تنها چيزي كه خوشحالم ميكنه و زياد از واقعيت دور نيست همينه كه يه روز برم هيت بالاي سايت رو ببينم ... اميدوارم زودتر اون روز برسه ....

همه كسائي كه فك ميكنن ميتونن تو هر زمينه اي بهم كمك كنن همينجا اعلام كنن، مرسي ...

چي ميخواستم بنويسم و چي شد .... ميخواستم حضور فريبا رو تبريك بگم به كجاها رسيد ... انگار زيادي ذوق زده شدم ...

خيلي وقت بود ميخواستم اسم وبلاگ رو عوض كنم ... از اولش هم همينجوري گذاشته بودم ... خيلي ها هم شاكي بودن از اين اسم "حرف تنهائي" نميدونم والا ... منتظر بهونه بودم ... با فريبا مشورت كردم ... اونم اسمي رو كه الان بالاي وبلاگ ميبينين انتخاب كرد ... منم خوشم اومد و ... 

اينم اولين دست نوشته فريبا خانوم كه خودم همينجا ميذارم و اولين نفري هستم كه ورودش به اين وبلاگ رو خوش آمد ميگم  :

دیشب از تلویزیون یه سریالی پخش شد به اسم اولین شب آرامش.....این اسم منویه دفعه به فکر فرو برد که این عبارت اولین شب آرامش می تونه واسه هر کسی یه معنی به خصوصی داشته باشه چند تاشو داشته باشین.

  • واسه اون که عاشقه اولین شب بعد از گرفتن بله از معشوق

  • واسه اون که کنکور داده اولین شب بعد از دیدن جواب قبولی تو دانشگاه

  • واسه یه مادر،اولین شبی که نوزادش تا صبح می خوابه

  • واسه یه بدهکار به بانک، اولین شبی که قسط های بانک تموم شده

  • واسه یه مریض اولین شبی که دیگه دردی نداره

  • واسه یه مسافر اولین شبی که به مقصد رسیده

  •  و......

  • واسه من همین امشب که با شما آشنا شدم.

 

بله اينم از فريبا خانوم ... يه صفحه معرفي هم داره كه لينكش رو ميذارم تو قسمت نويسندگان